ویرگول

ویرگول

حرف‌هایی برای گفت و شنود
ویرگول

ویرگول

حرف‌هایی برای گفت و شنود

نگران نباشید


(...)

 

ما ناپدید شدیم، نمردیم.


اینجا هنوز هوا روشن است

اینجا همیشه همانیم.


نمی‌گریزیم

از هم

از همان که می‌گریختیم.


تن‌های‌مان دیگر عرق نمی‌کند

حتی وقتی عشق‌بازی از راه می‌رسد.


اینجا هنوز و همیشه بیداریم

کسی عریان نیست

عاقبت است اینجا

عاقبت‌مان خوب است

و از تکرار نمی‌ماند.


اینجا آوازهای غم‌انگیز نیست

اینجا، غم‌انگیز نیست.


نگران نباشید

ما ناپدید شدیم

نمردیم.

....................

م.روان‌شید

بامداد ۱۹ یولی ۲۰۱۴

استکهلم

به غربتی بگو دوستت دارم


دخترِ کولی نشسته بود کنار فروشگاه، به گدایی نشسته بود اما گدایی نمی‌کرد.

یک لحظه فکر کردم: میانِ من و او چقدر فاصله هست؟

 

دستی دراز کن

و به غربتی بگو دوستت دارم

کولیان که می‌آیند

کولیان که می‌نشینند

کولیان که گرسنه نگاهت می‌کنند

از مرزهایی گذشته‌اند

که مرزهای مانوسِ من است

که تن به تن در تنهایی آمده‌اند.

نگاه کن!

به غربتی بگو دوستت دارم

بگو میانِ تو و من تنها پیراهنی است

که از یکدیگر دورمان می‌کند

تو آن‌سو نشسته‌ای و این‌سو من‌ام که ایستاده‌ام؟

یا من این‌سو ایستاده‌ام

و آنکه نگاه می‌کند تویی؟

آه

غریب من‌ام یا چشم‌های بی‌گناهِ توست؟

کسی نمی‌داند

اما دست‌هایمان گاهی

چشم‌هایمان گاهی

باید بوی نان بیاورد...


..................................

م.روان‌شید

بامداد ۱۸ یولی ۲۰۱۴

استکهلم

 

انتشارات «کتاب ارزان» سوئد، منتشر کرد:


کمی از موهایت همیشه بی‌پرواست

گزینه شعر

م.روان‌شید